بازگشت «هویّت» به هنر و معماری اسلامی چگونه است؟ - فرهنگ معماری و شهرسازی اسلامی
سال 1، شماره 1 - ( پاییز و زمستان 1394 )                   جلد 1 شماره 1 صفحات 38-15 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


دانشگاه علم و صنعت ایران ، mohammad.aliabadi@gmail.com
چکیده:   (5548 مشاهده)

جهان‌بینی ما مُسلمانان را «توحیدی» میخوانند امّا متاسفانه بسیار کم از حقیقت معنایی و چیستی آن میدانیم. لفظی آسمانی است که مقام برترین و عظیم ‏اش را درک نمی‏کنیم و توجّهی به اصیل بودن رابطه حقیقت مُحتوائی آن با حقیقت و مُحتوای خُداگونه جوهره وجودی‏مان نداریم و تنها لقلقه‏ ای مُشتری‏ پسند بر زبان‏ های گُنگ و نارسایمان شده است. از «معماری اسلامی» بسیار دم می‏زنیم و تفاوت و یا یکی‏ بودن آن را با «معماری توحیدی جاری در جُزء و کُلِّ هستی» نمی‏دانیم. هان، راستی مگر «معماری توحیدی» و «معماری توحیدی جهانی» هم داریم؟! پاسخ مُحقّقانه این مقال به پرسش جاری «آری» است و داریم و «معماری توحیدی جهانی» همان «معماری اسلامی» مطلوب و مورد علاقه ماست و آن «معماری اسلامی» و یا «معماری توحیدی جهانی» یعنی: «معماری وارد شدن در حریم یگانه و بلکه مُطلق وجود» و باید بدانیم که «مُطلق وجود» یعنی: «الله» (خداوندگار سلام). و راز و رمز و بلکه کلید طلائی گشایش درب‏ها و کیمیای نظر همیشه موفّق و مطلوب همه کیمیاگران همان «فانی‏ گشتن (که: فانی‏ دیدن) حقیقتِ وجود خود و همه چیز و همه کس در حاکمیّت مُطلقه و حتمی‏ الاجرای آن همیشه باقی و همواره بر پای و برپا دارنده قامت جُزء و کُلِّ هستی» است.

در این مقالِ بس کوتاه می‏خواهیم بگوییم که در «معماری توحیدی»، همان‏گونه که از یگانه دل عظیم و مُحیط (یا فراگیرنده) مفهوم توحید راستین برمی‏ آید، همه چیزها (و از جمله آثار هنری و معماری و حتّی خود شهر) تجلّیاتی گوناگون از جمال و کمال او و وام‏ گیرنده نُور یگانه او هستند و نسبت رابطه وجودی نفس ما، فکر ما، آفریدن ما و آثار بر پا شده و وجودیافته به ‏وسیله ما، با او و اسم‏ ها و صفات او، همه و همه تنها «رابطه فقر مُطلق با غنائی مُطلق» است؛ «رابطه مُطلق عدم با مُطلق وجود»، و «رابطه عَدَمِ بَدیل با وجود عین» (در حالی که «وجود عین» نیز یعنی: همان «هستی مُطلق»)؛ «رابطه آینه‏ ای (به‏ حقیقت فقیر، ولی حقیقتاً صاف و زُلالی) برای پدیدار نمودن صورتی زمان‌مند و مُتعیّن به حُدود از آن غنای مُطلق و مُطلقِ جمال او و کمال او».

می‏خواهیم بگُوییم برای خُداگونه بودن و خُداگونه عمل نمودن در آفرینش آثار، در گُستره این هستیِ دانش ‏بُنیان بایستی به‏ حقیقت امر «دانشمند و دانش‏مدار» بود، باید «عالم» بود تا بتوان «عادل» بود، و باید «عادل» بود تا بتوان «خالق» بود و برای «خالق بودن» تنها و تنها باید «عَدمِ بَدیل» موضوع مورد آفرینش یعنی همان «نیاز» را «معلوم» داشت، و به ‏عبارتی آن را در قالب «نیازی حقیقی و به ‏عبارتی کاملاً دقیق و حساب‏ شده» تعریف و تبیین نمود و برای «معلوم داشتن دقیق» هر جُزء نیاز از آن نیاز کُلّی، باید به همه جوانب گوناگون آن و عوامل مرتبط با آن و با هندسه آن حقیقتاً «عالِم» بود و یا اینکه قلب یا اندیشه‏ ای به‏ حقیقت آینه ‏وار و البتّه صاف و زُلالی خود را مُقابل با خورشیدِ تابنده نُور «الله» (یگانه دانش زنده و پوینده و خداوندگاری مُطلقه همه دانش‏های وحدت‏ بُنیان) بر پا داشت (و البتّه این هر دو بیان، یکی است، و آن بیان یگانه عبارت است از این‏که: باید تنها و تنها مُنعکس ‏کننده نُور بود (و مُنعکس‏ کننده نُور «او» و یا «هُو») بود، و تنها «او» یعنی «آن محبوب یگانه و معبود همگان» را خواست، و همه چیز را از «او» و با «او» و در «او» و تجلّائی از «او» دانست. به همین دلیل می‏توان: مفهوم «قرار دادن هر چیز در مکان بایسته و شایسته مربوطه» (یا همان «عدل») را با مفهوم «عقل» و «خلق» یا آفرینش یکی دانست و هر سه‏ این مفاهیم را «سه تجلّی گونه‏ گون از نُور واحد الله».

البتّه باید یادمان باشد که: هرگز «عدم بدیل» یک شیء و یا اثر خاصّ معمارانه و یا «نیستی نقیض» آن نمیتواند با «هستی حقیقی» آن شیء و یا اثر در یک­جا و به عنوان «یک حقیقت در اتّحاد» و «باهم بودنی در هم» دیده شود،. بلکه «باهم بودنی به همراه، و البتّه رُخ به رُخ»؛ «باهم بودنی مانند: باهم بودن آینه و رُخساره نگار» صورت درست و بایسته و شایسته پاسخ به مسئله است.

واژه‌های کلیدی: هویّت، توحید، نُور علم، هستی شیء، عدم بدیل.
متن کامل [PDF 2772 kb]   (1902 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: فرهنگ و سبك زندگي
دریافت: 1395/4/30 | پذیرش: 1395/4/30 | انتشار الکترونیک: 1395/4/30

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.