فرهنگ معماری و شهرسازی اسلامی

جستجو در مقالات منتشر شده



امیرحسین ذکرگو،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده

هنگامی که عناصر و اجزاء متنوع یک بنا که هر یک شاخصه سبک، دوره، فرهنگ و اقلیم مختلف هستند، در یک اثر معماری با یکدیگر ترکیب شوند آن اثر را التقاطی می­نامند. واژه «التقاط» در ادبیات اغلب جوامع کهن دارای بار منفی است. علت این نوع ارزش­گذاری را باید در تلقّی خاص جوامع سنتی از مفهوم «هویت» جستجو کرد. «هویت» در جوامع یاد شده به معنای «اصالت» است که با گذر زمان و در طی قرون و اعصار شکل می­گیرد. همین هویت بصری رفته رفته نام «سبک» می­گیرد.

اما مفهوم «هویت» و «سبک» در هنر و معماری جوامع نوپا چگونه است؟ آیا معماری دینی مدرن اگر در امتداد سنت بومی نباشد «بی‌هویت» است؟ آیا «هویت» و «التقاط» می­توانند در معماری مسجد به آشتی برسند؟ وام‌گیری عناصر بیگانه در معماری بومی دینی تا چه حد مجاز، مقبول، ممدوح یا نکوهیده است؟ آیا معماری التقاطی استعداد این را دارد که به سطح یک «سبک» ارتقا یابد؟

منظر شهرهای مالزی در دو دهه گذشته عرصه ظهور مساجدی با عناصر ترکیبی و التقاطی بوده است. برخی از این مساجد با حمایت دولت و با هزینه‌های هنگفت بنا شده­اند و جایگاه بصری خاصی را در افق معماری و شهرسازی این کشور به خود اختصاص داده­اند و از این رو نقدی جدی را طلب می­کنند.

مقاله حاضر بر این است که مفاهیم هویت و التقاط را در معماری معاصر مساجد مالزی مورد نقد و بررسی قرار دهد.


مسعود وحدت‌طلب، الهام رضایی‌زاده،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۵ )
چکیده

در ایران استفاده از سازه‌ گنبد، برای پوشش دهنه‌های بزرگ، پیشینه‌ای دیرین دارد. کمبود چوب‌های استوار و کشیده که در حقیقت عنصر اصلی پوشش تخت است، سبب شده است که پوشش طاق و گنبد رواج پیدا کند. گنبد در معماری ایران از جایگاه بالایی برخوردار است. معمار مسلمان ایرانی نهایت ذوق و استعداد خود را در بنای مساجد به‌کار گرفته و علاوه بر لحاظ کردن مسائل ساختاری و سازه‌ای به ابعاد زیبایی‌شناسانه گنبد نیز پرداخته است.

این مقاله بر آن است با تمرکز روی تناسبات ابعادی گنبد به عنوان یکی از مؤلفه‌های زیبایی‌شناسانه، سیر تکامل گنبد‌های مساجد، در طول دوره‌های تاریخی متفاوت را واکاوی نموده و به این سؤال پاسخ دهد که آیا می‌توان میان مؤلفه‌های زیبایی­شناختی گنبدها در طول دوره‌های تاریخی متفاوت و در یک محدوده جغرافیایی واحد، ارتباطی معنا‌داری یافت؟ به این منظور ابتدا با مروری بر ادبیات موضوع، به تدوین شیوه‌های گونه‌شناسی و استخراج مؤلفه‌های اثر‌‌گذار، جهت مقایسه و دسته‌بندی گنبدها اقدام شده و برای کنترل دامنه‌ تحقیق، این مطالعات، به فلات مرکزی ایران، محدود شده است. مواد و مدارک این پژوهش نمونه‌های مقاطع گنبدهای مساجد جغرافیای ذکر شده‌ که با توجه به منابع کتابخانه‌ای جمع‌آوری و تدوین گردیده است. دستاوردهای این پژوهش با روش‌های توصیفی-تحلیلی، ترسیم نمودار پراکندگی و آنالیز اطلاعات آماری به سامان رسیده است. از جمله نتایج به دست آمده در این پژوهش، افزایش نسبت خیز خارجی گنبد مساجد تا دوران مظفری-تیموری و کاهش این نسبت در دوره صفوی است. برخلاف خیز خارجی، تناسبات داخلی در گنبدهای یک­پوش و دوپوش با یکدیگر هم­پوشانی داشته و تغییرات چندانی در آن دیده نمی‌شود. در عین­ حالی‌ که سیر تاریخی تغییر فرم گنبدهای مساجد ایران، از گنبد خاگی به نار و از نار به شبدری تبعیت می­ نماید.


آقای مهدی محمدزاده، خانم مریم مسینه اصل،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

نقاشی مکتب هرات به دلیل توجه خاص به انسان و محیط زندگی او به وفور از عناصر معماری استفاده کرده است. معماری در نقاشی مکتب هرات عنصری است که در فضای نگاره گسترده شده و به ساختار آن نظم میدهد و جایگاهی مناسب برای حضور شخصیت­های نگاره می­آفریند. مقاله حاضر در نظر دارد با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی سیر تحول و جایگاه عنصر معماری را در نقاشی مکتب هرات بررسی نموده و نقش آنها را در ساختار تجسمی آثار مورد مطالعه قرار دهد. تاثیر این عنصر در طول تاریخ نقاشی ایران هیچگاه یکسان نبوده است. ترسیم معماری در نگاره­ها از ابتدایی­ترین حالت که فقط شامل نمایی از یک بنا بوده، رفته­رفته تکمیل شده، تا در نگارگری مکتب هرات به اوج تکامل رسیده است و بر مبنای نتایج این تحقیق، تبدیل به فضایی زنده و پویا گشته که ساختار ترکیب­بندی کلی را تحت تاثیر قرار داده است. نمونه مطالعاتی تحقیق از میان آثار برجسته دو دوره آغازین و پسین نگارگری تیموری انتخاب شدهاند. نوعی عمق نمایی ویژه به مدد عناصر معماری و نیز استفاده مکرر از تغییر زاویه دید و نمایش همزمان فضاهای مختلف یک بنا از ویژگیهای مکتب تیموری میباشد. بناهای تصویر شده در مکتب هرات شامل طیف وسیعی از بناهای مذهبی مثل مسجد تا بناهای مدنی مثل استحکامات نظامی و حمام میباشد.


ندا ناصری، کورش مومنی، محمد امیر کاکی زاده، بهزاد وثیق،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

محرمیّت یکی از ارکان اصلی معماری اسلامی است که هم قرآن و هم سخنان اهل‌بیت، رعایت آن را در خانه امری مهم و لازمه‌ی رسیدن به آرامش خانواده برشمرده‌اند. در خانه‌های بناشده در دوران اسلامی، این اصل باارزش معماری به‌خوبی رعایت شده اما متأسفانه امروزه در ساختن خانه‌ها نادیده گرفته می‌شود؛ بنابراین بررسی خانه‌های سنتی که اصل محرمیّت در آنها رعایت شده می‌تواند راهگشای معماران در بازشناسی و به‌کارگیری این اصل در معماری مسکن باشد. سلسله‌مراتب ورودی که از عوامل ایجاد محرمیّت در خانه‌ها بوده است؛ نشأت گرفته از اعتقادات مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و برخی عوامل دیگر است که تابه‌حال بدان پرداخته نشده است. بسته به همین عوامل، این سلسله‌مراتب طولانی‌تر و یا کوتاه‌تر می‌شده است. بافت تاریخی شهر بوشهر یکی از مناطقی است که این اصل در آن به‌خوبی رعایت شده است. بر همین اصل این نوشتار سعی دارد که به بررسی سلسله‌مراتب محرمیّت در ورودی خانه‌های تاریخی شهر بوشهر بپردازد و مقایسه‌ای میان سلسله‌مراتبِ ورودی خانه‌ها و ارتباط آن با شغل مالکان بناها صورت دهد. این تحقیق با به‌کارگیری روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است و در آن به ارائه‌ی تعاریف و مصادیق رعایت اصل محرمیّت در اسلام، با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و مقالات معتبر و بررسی خانه‌های شهر بوشهر با مشاهده مستقیم از بنا، به‌کارگیری نقشه‌ها و مصاحبه حضوری از افراد بومی و متخصص پرداخته‌شده است. با بررسی یافته‌های این تحقیق مشخص گردید که شغل و سطح اجتماعی افراد در شکل‏‌گیری سلسله‌مراتب ورودی خانه‌های قجری مالکان مسلمان بوشهر، تأثیرگذار بوده است. بدین‏گونه که خانه‌ی صاحبان مشاغل ریاستی به دلیل رفت‌وآمد مکرر کارگزاران مهم دولتی، بیشترین میزان سلسله‌مراتب محرمیّت را دارند، در مرتبه بعدی خانه‌های تجار و طبیبان شهر قرار می‌گیرند که به دلیل رفت‌وآمد زیاد خریداران و مردم عادی، از سطح محرمیّت نسبتاً زیادی برخوردار هستند و در سطوح پایین‌تر که افراد دارای مشاغل کارمندی و با سطح اجتماعی متوسط را شامل می‌شود، با کمترین میزان سلسله‌مراتب محرمیّت در میان خانه‌های مورد بررسی روبرو هستیم.


احد نژادابراهیمی، مینو قره بگلو، امیرحسین فرشچیان،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

مسئله تعامل اجتماعی در اندیشه غربی، به مکان‌های جمعی در جامعه وابسته است و دلیل توجه به مکان‌های شهری- جمعی از جمله خیابان‌ها، مراکز عمومی، میدان‌ها و دیگر موارد شهری- معماری، نشأت‌یافته از این مبانی است. تعریف تعامل اجتماعی در معماری غربی همگام با مکان جمعی شهری بوده و موجب شکل‌گیری نگرش‌های متفاوت در ایجاد این مکان‌ها و معماری آنها در مطالعه تطبیقی با اندیشه اسلامی شده است. یافتن مبانی فکری مفهوم تعامل اجتماعی در اندیشه اسلامی و نوع ویژگی‌های این مکانِ معماری، هدف اصلی این پژوهش است. نوع نگرش در این بحث واکاوی اساسی بحث تعامل اجتماعی از منظر فلسفه اسلامی و یافتن پاسخ این پرسش است که مبانی فکری محققان و اندیشمندان جامعه اسلامی در خصوص تعامل اجتماعی متأثر از چه چیزی بوده و در نهایت مبانی فکری شکل‌گیری مکان تعامل اجتماعی از منظر اسلام چیست. این تحقیق از نوع پژوهش‌های بنیادی- نظری است که به روش استنادی و استدلال منطقی پژوهش شده است. درک و تفهیم ارزش‌ها و مفاهیم برآمده از اندیشه اسلامی و رسیدن و استنباط اصولی که در نهایت عمل رفتاری را به همراه دارد، در خصوص مبانی نظری مکان تعامل اجتماعی از یافته‌های اساسی این تحقیق با توجه به اصول و نصایح موجود در منابع مطالعاتی اسلامی و اندیشه دانشمندان و محققان حوزه اندیشه اسلامی است. در ابتدا ارزش‌های معرفی و شناسایی‌شده توسط فرد و جامعه مقبول واقع گردیده و سپس از ناحیه نصایح و اصول دینی با توجه به نوع رایحه زندگی متّصل به مؤلفه‌های دینی در اجتماع، سنجیده و اصول‌یابی شده و سرانجام با توجه به مُحرز شدن این اصول به‌ عنوان رفتاری عملی از جانب همان فرد و جامعه احراز می‌گردد. خانه و خانواده در مفهوم معماری اسلامی آغازگر تعامل اجتماعی است که در پرتو آن می‌توان به جامعه صالح که غایت آن مکان تعامل اجتماع است، رسید. این موضوعات در مکان معماری به ‌واسطه فضاسازی‌های داخلی، مرکزیت قرار دادن فعالیت‌های خانواده در فضای اصلی و روابط و اختصاص دادن فضاهای گردشی- حرکتی با توجه به برخوردهای چهره به چهره قوی امکان‌پذیر می‌باشد که نمونه‌هایی از عمل به ویژگی‌های برآمده از اندیشه اسلامی در تعامل اجتماعی می‌باشند.


یحیی نوریان، محمدحسین کسرایی،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

گره‌ اسلامی یکی از الگوهای هندسی مشهور در هنر و معماری اسلامی است که به دلیل پیچیدگی در ترسیم و گستردگی الگوها، در نزد معماران اسلامی فنی مهم و در نزد مستشرقین و پژوهشگران هنر اسلامی امری ناشناخته بوده است. با وجود اسناد مکتوب و آثار به‌جامانده از سنت معماری اسلامی- به دلیل ناآشنایی پژوهشگران غربی با اسناد به‌جامانده- در سده اخیر تلاش‌هایی برای باز اختراع روش‌های ترسیم گره‌های اسلامی از سوی برخی پژوهشگران غربی صورت گرفته که منجر به تعریف روش‌های گوناگون ترسیم و طراحی گره‌های اسلامی با تکیه بر ویژگی‌های متعدد این الگوها شده است.

سؤال تحقیق آن است که چه اختلافی میان روش‌های معاصر و نمونه‌های سنتی با توجه ویژه به کاربرد معاصر گره‌ها وجود دارد؟ زیرا این روش‌ها با وجود تلاش برای ارائه الگوی جامع از ترسیم گره‌های اسلامی، به نتایج متفاوتی از گره‌های سنتی اسلامی می‌رسند که توجه به کاربردهای ویژه در معماری نظیر تأثیرات انحنای بستر بر هندسه‌ی گره‌های ترسیمی، به آشکاری این اختلافات کمک می‌کند. در این مقاله با بررسی هر یک از روش‌های سنتی و معاصر ترسیم گره‌های اسلامی و تحلیل تفاوت موجود میان الگوهای سنتی و معاصر در توجه به هندسه‌ی بستر در گره‌سازی با استفاده از روش‌های تحلیلی- توصیفی هندسی، به توضیح مفهوم چندزمینه‌گی و گونه‌ی گره‌های دست‌گردان در گره‌سازی سنتی به‌عنوان خصوصیتی منحصربه‌فرد در الگوهای کهن گره‌سازی اسلامی، دست می‌یابیم و مشخص می‌شود که این مفهوم در راهبرد معماران سنتی برای توجه به زمینه و طراحی یک گره مختص بستری خاص بوده است. این مهم در کاربرد گره‌های اسلامی در سطوح منحنی و با توجه به بسترهای غیرمسطح بهتر شناسایی می‌گردد. به‌این‌ترتیب به کار بردن گره‌سازی اسلامی در معماری معاصر زمانی می‌تواند به‌عنوان امتداد سنت گره‌سازی سنتی تلقی گردد که روش‌های موجود در راهبرد چندزمینه‌گی به کمک طراحی گره‌های اسلامی بیاید.


دکتر حبیب شهبازی شیران، دانشجوی دکتری سید مهدی حسینی نیا، دکتر مهدی کاظم پور،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

مسجد کبود تبریز از آثار ابوالمظفرجهانشاه از دودمان ترکمانان قراقویونلوها است. این بنا در۸۷۰ هجری قمری به کوشش و نظارت جان بیگ خاتون(زن جهانشاه) پایان یافت. در این مسجد نقوش مختلفی شامل نقش­های گیاهی، هندسی و کتیبه­های مختلفی دیده می­شود. کتیبه های مسجد که عمدتاً با دو خط کوفی و ثلث کار شده با نگاره های اطراف خود رابطه مناسب داشته و به آن­ها جنبه اعتدال و هماهنگ بخشیده است. هدف اصلی این مقاله بررسی و کشف تاثیرات عرفان و تصوف از جمله فرقه­ی حروفیه بر انتخاب مضامین کتیبه ها و نوشته هاست. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی می‌باشد. روش گردآوری اطلاعات به طریق کتابخانه­ای و بازدید از بنا بوده است. در مرحله بعد، تجزیه و تحلیل اطلاعات مورد بررسی قرار گرفت. بنابر یافته های تحقیق می­توان گفت بیشترین تنوع استفاده از رنگ­ها، از دو رنگ آبی لاجوردی در زمینه کتیبه ها و سفید در نوشتن خط متن کتیبه بهره گیری شده است، که این دو رنگ ها در نزد عرفا جنبه نمادین دارد. همچنین انتخاب انواع نقش شمسه و ستاره­ای و ذکر کلمات قصار عرفانی نشان از تاثیر عرفان و تصوف در شکل­گیری تزیینات این بنای بزرگ دوره قره قویونلوها دارد. در پایان این نتیجه حاصل می­شود که تحولات مذهبی سده نهم مانند اعتقاد فرقه­ی حروفیان در کنار تصوف و عرفان در شکل گیری مضامین نقوش و کتیبه های این بنا تاثیر بسزایی داشته است.


احد نژادابراهیمی، یاسر شهبازی، امیر امجدمحمدی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

یکی از مباحث مهم در فهم تاریخ معماری ایران، مطالعه و دسته‌بندی تاق‌پوش‌ها است، کاربندی و رسمی‌بندی، عناصر تاقی مبتنی بر الگوهای هندسی هستند که ریشه در نبوغ هندسه ترسیمی معماران ایرانی دارند. علیرغم اهمیت این عناصر تاقی، در تعاریف استادکاران و پژوهشگران از ماهیت آنها و دسته‌بندی‌های ارائه شده، اختلاف نظر و حتی تناقضاتی وجود دارد که این امر درک مفاهیم پایه، توسعه ساختارهای جدید و نوآوری را با مشکلاتی مواجه می‌سازد. مسئله اصلی این پژوهش یافتن تفاوت بین کاربندی و رسمی‌بندی از منظر مکان اجرا و نحوه کاربست‌شان می‌باشد و هدف تحقیق شفاف‌سازی مفاهیم کاربندی و رسمی‌بندی و رسیدن به یک دسته‌بندی جامع بر مبنای ساختگاه و نحوه کاربست آنها است. برای رسیدن به این هدف، ابتدا آرا و نظریات موجود در زمینه کاربندی و رسمی‌بندی مورد کنکاش قرار گرفت تا تعریف مشخصی از کاربندی و رسمی‌بندی ارائه گردد. سپس گونه‌های مختلف آنها با در نظر گرفتن مولفه‌های مکانی و ساختاری به دست آمدند. این پژوهش از نوع تحقیق‌های بنیادی ـ نظری می‌باشد و به روش تحلیلی ـ توصیفی کار شده و اطلاعات لازم از طریق مطالعات میدانی، مشاهده عینی و بررسی‌های کتابخانه‌ای جمع‌آوری شده‌اند. با توجه به این نکته که استادکاران و پژوهشگران، عناصر متشکل از باریکه‌ تاق‌های متقاطع که در قالب هندسه وتری ترسیم و اجرا می شوند را «کار» نامیده‌اند، نتایج تحقیق نشان می‌دهد که هر چند مؤلفه باربری، مهمترین وجه تمایز کارهای مختلف است، ولی استقرار کارها در پوشش اصلی یا پوشش زیرین نمی‌تواند ملاک تشخیص کاربندی از رسمی‌بندی باشد و برای تشخیص این دو از همدیگر باید مؤلفه‌های محل کاربست، خصوصیات شکلی، خصوصیات ساختاری، نقش ساختمانی و کاربرد، جنس مصالح باریکه‌ تاق‌ها و نقش سازه‌ای، لحاظ گردد. در نهایت یک دسته‌بندی جامع از گونه‌های مختلف کاربندی و رسمی‌بندی بر مبنای مؤلفه‌های مذکور ارائه گردید.
غلامحسین معماریان، عباس غفاری، فرزانه قلی زاده،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

مساجد علاوه بر کارکرد آیینی و جایگاه متعالی زمینی خود، نیازمند فضاسازی مناسب در راستای رفع نیاز کاربر نیز می باشند. به واقع هرچند بهره ی بُعد روحانی وجود انسان در مساجد نمود بیشتری دارد؛ لیکن تامین حداقل های معمارانه برای تسهیل تعالی روحی انسان نیز ضروری به نظر می رسد. می توان حداقل های معمارانه را در چیدمان صحیح عملکردی، فرمی، تزیینی، فیزیکی و ... تعریف نمود و شناخت بهتر نمونه های موفق را با این رویکرد ضروری دانست.
مساجد تاریخی شهر تبریز که تمرکز عمده ای در بازار این شهر دارند؛ از مصادیق موفق مساجد در تبریز بشمار می آیند و همچنان پس از گذشت سالیان متمادی از ساخت آن ها مورد استقبال مخاطبان هستند. به نظر می رسد ارزیابی چراییِ این مقوله، در کنار پارامترهای معنایی، معطوف در ساختار آن ها باشد و لذا تحلیل کلی و معمارانه آن ها، امری درخور توجه خواهد بود. یکی از عمده ترین مزایای گونه شناسی بناها، تفهیم نقاط قوت و ضعف معماری نمونه ها است که در همین راستا پژوهش حاضر به روش پیمایشی در بخش میدانی، پس از واکاوی ادبیات گونه شناسی، پارامترهای گونه بندی را با ابزار دلفی استخراج نموده و به شناخت کتابخانه ای و میدانی بیش از ۴۰ نمونه از مساجد تاریخی در شهر تبریز پرداخته است. پس از تحلیل مصداقی نمونه ها به وسیله مشاهده و واکاوی رفتار کاربران، پارامترهای گونه بندی آن ها از منظر عرصه بندی فضای داخل، اندازه فضا، شاکله داخلی، ساختار معماری، تزیینات، مصالح، نورگیری، نحوه و جبهه ورودی و ارتباط با طبیعت جمع بندی می شود. نتیجه نهایی این مطالعه منجر به شناختی جامع و در عین حال مختصر از مساجد تاریخی در شهر تبریز می گردد که می تواند مبنای گونه شناسی آن ها بوده و آغازی مناسب بر ریختار شناسی و الگوبندی مساجد تاریخی در تبریز بشمار آید.

ساناز جعفرپورناصر،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

با ورود شاه اسماعیل اول (۹۳۰-۸۹۲ ه.ق.) به تبریز و بر تخت نشستن وی در دولتخانه صاحب‏‌آباد سلسله صفویه در سال ۹۰۷ ه.ق./۱۵۰۲م. تأسیس شد. شهر تبریز به ‏عنوان نخستین پایتخت صفویان، دارای سازمان فضایی تکوین یافته‌‏ای از دوره ترکمانان (قراقوینلو و آق‏‌قوینلو) بوده است. آنچه که ماهیت چنین ساختاری را نیرومند و تأثیرگذار ساخته بود چگونگی مرتبط ساختن مرکز شهر قدیم با مجموعه حکومتی جدید شهر بود. چنان‏‌که طراحی ارسن حکومتی جدید در قزوین (۹۶۲ ه.ق.) و اصفهان (۱۰۰۶ ه.ق.) به عنوان پایتخت‌‏های بعدی صفویان، از این امر متأثر بوده است. در شهر تبریز میدان عتیق به عنوان فضای شهری کهن شهر، بواسطه فضاهائی تجاری مانند راسته‏‌های بازار و قیصریه به میدان صاحب‏‌آباد به عنوان میدان حکومتی جدید شهر مرتبط گشته بود. این نظام ارتباطی با تغییراتی در سلسله مراتب عناصر ارتباطی در پایتخت دوم صفویان شهر قزوین، در مجموعه دولتخانه باغ جعفرآباد، میدان سعادت‌‏آباد، خیابان و مجموعه بازار نو قابل بازخوانی است. اما نقطه عطف این روند تکوینی در شهرسازی مکتب اصفهان و در پایتخت سوم صفویه به وقوع پیوسته است. تحقیق حاضر سعی در پاسخگویی به سوالات مرتبط با سازمان فضایی شهر تبریز در دوره ترکمانان، و چگونگی بکارگیری عناصر شهری در قالب یک نظام ارتباطی در پایتخت‏‌های صفویان دارد. هدف از این مطالعه بررسی میزان تأثیرپذیری شهرسازی صفویه از الگوی سازمان فضایی شکل گرفته در دوره ترکمانان تبریز جهت برقراری ارتباط میان مرکز شهر قدیم و جدید است. بدین منظور جهت تبیین اهداف تحقیق مطالعه‌‏‏ای تطبیقی ما بین ساختار صفوی سه شهر تبریز، قزوین و اصفهان به عمل آمد. با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی داده‏‌ها جمع‌‏آوری و تفسیر گردید. در نهایت با جمع‏‌بندی مطالعات صورت گرفته، این نتیجه حاصل گشته که الگوی فضاهای تجاری و عمومی در قالب مجموعه بازار، جهت مرتبط ساختن مرکز شهر قدیم با مرکز حکومتی جدید، عاملی موفق به منظور ایجاد ساختار شهری انسجام یافته بوده است.
سمیرا رحیمی اتانی، کاوه بذرافکن، ایمان رئیسی،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

خوانش اثر معماری به‌صورت انفرادی و بدون در نظر گرفتن لایه‌های متنیِ مرتبط و مؤثر بر شکل‌گیری آن، یکی از کمبودهای حوزۀ نقد معماری است. نظریۀ بینامتنیت به هنگام مواجهه با آثار، آن‏ها را به صورت شبکه‏‌ای از متون در‏هم‌‏تنیده مورد بررسی قرار می‏‌دهد. این پژوهش با تکیه بر خوانش بینامتنی آثار معماری، روابط عناصر درون‌متنی با برون‌‏متنی و تأثیر آن‌ها در شکل‌گیری معنای کلی اثر معماری را مورد بررسی قرار داده است. در این پژوهش پس از بررسی نظریات نظریه‌‏پردازان بینامتنیت، مدلی برای نقد بینامتنیِ معماری تدوین شده است. سپس مدل ارائه‌‏شده در خوانش مسجد الغدیر مورد آزمون قرار گرفته است. پرسش‌ اصلی که نگارندگان در پی پاسخگویی به آن ‌بوده‌‏اند، بدین قرار است: اثر معماری چگونه مبتنی بر مدل نقد بینامتنی مورد خوانش قرار می‏‌گیرد؟ این پژوهش از گونۀ پژوهش‌های کیفی است که در مرحلۀ جمع‌آوری اطلاعات از روش توصیفی و در مرحلۀ تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از روش استدلال‏ منطقی بهره گرفته است. این تحقیق با تکیه ‌بر نظریۀ بینامتنیت صورت گرفته و در لایه‌های مختلف به بررسی متن مورد نظر (در اینجا اثر معماری) پرداخته است. یافته‌های این پژوهش حاکی از آن است که به‌کارگیری خوانش بینامتنی، از خوانش سطحی آثار معماری جلوگیری می‏‌کند و می‌تواند منجر به درک لایه‌های پنهان معنا شود و در خوانش اثر پارادایم‌های گسترده‌تری را درگیر نماید. ابعاد گوناگون معنایی در آثار معماری، در روابط بینامتنی به‌وسیلۀ تعدد لایه‌های مختلف در درون خویش در دو محور عمودی (درزمانی) نظامِ نشانگی درون آن و محور افقی (هم‏زمانی) نظام رمزگانی‌ آن، حاصل می‌شود.

سلمان نقره کار، فاطمه زارعی حاجی آبادی، فاطمه محمدگنجی، احمد دانایی نیا،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

آشنایی با «شجره‏‌نامۀ معماری ایران» و بهره‌گیری از «مبانی، اصول و الگوهای» پایدار نهفته در آن، در مرحلۀ نخست نیازمند خواندن صحیح معماری ایران می‌باشد. در فرایند خواندن معماری با سه پرسش اصلی روبه‌‏رو هستیم. نخست اینکه چه چیز را بخوانیم؟ (به چه وجوه و ابعادی از معماری توجه کنیم؟). دوم اینکه چرا بخوانیم (هدف و محصول خواندن معماری چه باید باشد؟). و در نهایت چگونه بخوانیم؟ (چه مسیر و روشی برای رسیدن به هدف در پیش بگیریم؟). نوشتار پیش رو، در پژوهشی کیفی با تجزیه و تحلیل گفتارها و بیانیه‏‌های «پژوهشگران و طراحان» معاصر و سپس طبقه‌‏بندی و مدل‏سازی داده‌‏ها تلاش دارد راهی برای نزدیک شدن به پاسخ این سه پرسش در پیش‏ گیرد. برای این منظور، پس از بررسی دیدگاه این دو گروه، مدلی مفهومی طراحی می‌‏گردد که در آن سعی شده تعریفی نسبتاً جامع از معماری ایران بر اساس علت‌های چهارگانه و بسترهای سه‌گانۀ مؤثر در تشکیل و تغییر معماری معرفی شود. این مدل به منزلۀ‏ پاسخ به «چیستی معماری» و چهارچوبی برای «چرایی و چگونگی» خواندن آن می‏‌باشد. سپس چرایی یا اهداف و کاربرد‏های خواندن معماری تبیین می‌شود. مرحلۀ‌ بعد به توضیح چگونگی خواندن معماری و مسیر و روش این فرایند می‌‏پردازد و سپس پیشنهادی در قالب یک جدول از فهرست فعالیت‌های لازم برای خواندن معماری و پیش‌بینی روش‌های انجام آن ارائه می‌گردد. در پایان نتایج و کاربردهای این پژوهش در پنج عرصۀ «سپهر معماری»، بیان شده است.

محمدجواد عباس زاده، بهادر زمانی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده

 
فضای قدسی، فضایی است رشددهنده و تعالی‌بخش که در آن، وحدانیت به‌عنوان کیفیتی هویت‌بخش، معیار و مبنای شخصیت و روح فضا محسوب می­شود؛ وحدانیتی که باوجود تکثر و تنوع عناصر شکل می‌گیرد تا مخاطب چنین فضایی را به فطرت خویش رجعت دهد و نمودی از کمال باطنی‌اش را در آن باز یابد. مساجد به‌عنوان نمایندۀ اصلی ساختارهای فیزیکی معماری اسلامی روزگاری نمایشی آشکار از تبلور فضای قدسی در عرصۀ محیط انسان‌ساخت بوده‌اند، درحالی‌که امروزه متأسفانه به دلیل تسامح و بی‌توجهی، اغلب، این کیفیت کلیدی و حیاتی‌شان رنگ‌باخته و در قالب کالبدهایی صرفاً  فیزیکی از پاسخ‌دهندگی فضایی به نیازهای معنوی مخاطب، بازمانده‌اند. پژوهش حاضر با هدف بازشناسی مفهوم فضای قدسی و ارزیابی معیارهای آن در تعدادی از مساجد معاصر، به دنبال پاسخ این پرسش است که در مساجد معاصر، معیارها و شاخص‌های مفهوم فضای قدسی چگونه و به چه میزان حضور دارند؟ روش این تحقیق، از نوع توصیفی- ارزیابی و گردآوری اطلاعات آن بر مبنای مطالعه منابع کتابخانه‌ای، مشاهده و تحلیل محتوا است. در رابطه با تجربه حسِ فضای قدسی در مسجد، میزان حس فضای قدسی در سه مسجد با یکدیگر متفاوت است. این حس در مسجد امام تهران (شاه سابق) از بقیه مساجد بیشتر است؛ مسجد دانشگاه تهران در وضعیتی بینابین و میانه در مقایسه با دو نمونۀ دیگر قرار دارد و مسجد الجواد در وضعیتی کاملاً متفاوت، ازلحاظ دلالت‌های عینی و ذهنی حس فضای قدسی، بسیار ضعیف ارزیابی می‌شود که عمدتاً معلول نگاه مدرن و حداقلی‌ای است که در زمان ساخت این بنا موردتوجه قرارگرفته است.
مهدی حمزه نژاد، امیرمسعود نخعی شریف، هانیه عزیزی قومی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده

نظر به دیدگاه نوربرگ شولتز، هویت معماری شهرهای باستانی بین چهار الگوی کیهانی، رمانتیک، کلاسیک و مرکب تقسیم و روح مکان شهرهای اسلامی در گستره شهرهای کیهانی قرار می گیرد. اما آیا  شهرهای ایرانی-اسلامی همه داری روح کیهانی هستند؟ الگوی آن ها با توجه به الگوی ساختاری نظریه شولتز چیست؟آیا ابعاد فرهنگی و معنایی ناشی از بستر محیطی را هم می-توان در محیط¬های اسلامی پذیرفت و تسری داد؟ در این تحقیق تلاش شده با بازنگری در نظریه روح مکان و بررسی شهرهای ایران الگوی آن ها کشف و بومی سازی شود. در فرایند طراحی  استفاده از الگوهای بومی منطقه کمک شایانی به باززنده سازی هویت مکان می کند، هویتی که امروزه با توجه به گسترش طراحی¬های غیر مربوط در حال کمرنگ تر شدن است. پژوهش حاضر با بهره گیری از مطالعات میان‌رشته‌ای به‌صورت کیفی، پدیدارشناسی و کتابخانه ای و ارتباط با مطالعات اقلیمی، منظر، شهرسازی و تأثیر روانشناسی بر این مؤلفه‌ها تلاش می کند روح مکان موجود در شهرهای ایرانی-اسلامی را معرفی و بدین ترتیب تئوری شولتز را مورد بازبینی قرار دهد. در این پژوهش شهرهای ایرانی در چهارچوب نظریه شولتز بررسی و گونه شناسی این شهرها از دو منظر موضع شناسی و سیماشناسی صورت می گیرد؛ در حقیقت ساختار این نظریه ظرفی برای تعریف هویت اسلامی شهرها است. نتایج حاکی از آن است که هر چهار الگو در شهرهای ایرانی- اسلامی قابل‌تعریف است و تحت تأثیر عواملی چون اقلیم شهر، اعتقادات و فرهنگ، تمدن و شهرسازی گذشته شکل گرفته است. در این میان باغشهر صفوی با داشتن روح مکان مرکب، به‌عنوان یک آرمانشهر برای شهرهای ایرانی- اسلامی الگو است.
محمد سلطان زاده،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده

حوزه‌های مختلف علوم، با طرح مفاهیمی مانند سرمایۀ اجتماعی در پی بیان ملموس و تحلیل‌پذیر پدیده‌های غامض اجتماعی هستند. یکی از کارکردهای متنوع سرمایۀ اجتماعی، در سطح محلات و حوزۀ سکونت بوده و تلاش برای حفظ و یا افزایش آن، راهکاری برای مقابله با برخی ناهنجاری‌ها و معضلات اجتماعی محلات، دانسته شده است. محلات تاریخی ایران، واجد الگوهایی کالبدی و نیز قالب‌های اجتماعی تائید شده‌ و مشخصی هستند. این پژوهش، از یک سو، مفهوم سرمایۀ اجتماعی را بر اساس مدلی به بحث می‌گذارد که آن را در سه جزء رفتاری، شناختی، و روان‌شناسانه برای محلات مسکونی تعریف کرده است. از سوی دیگر، شاخص‌هایی برای محیط اجتماعی (نظام اداری، ترکیب اجتماعی) و محیط کالبدی (تنوع و کارکرد اجزاء، ترکیب و ساختار، معماری و طراحی اجزاء) محلات تاریخی طرح کرده ­است و درنهایت، با تکیه بر تحلیل و اسناد به جستجوی رابطۀ میان آن‌ها با مؤلفه‌های سرمایۀ اجتماعی در مدل مذکور، می‌پردازد و در این میان، به مصادیقی عینی از محلات تاریخی نیز اشاراتی می‌شود. بررسی‌ها ضمن تأکید بر توجه به پیچیدگی مفهوم سرمایۀ اجتماعی، نشان دادند شاخص‌های محیط اجتماعی محلات تاریخی با جزء شناختی سرمایۀ اجتماعی (توانمندسازی و حس اجتماعی) رابطه دارند و می‌توانند بر جزء رفتاری آن نیز اثرگذار باشند. شاخص‌های محیط کالبدی بر جزء رفتاری (همسایه ‌داری)، روان‌شناسانه (تعلق به مکان)، و شناختی (حس اجتماعی) تأثیرگذار هستند، همچنین انطباق و همخوانی محیط اجتماعی و محیط کالبدی محله، عاملی ضروری و مؤثر برای افزایش سرمایۀ اجتماعی ساکنان بوده است.

سمیه جلالی میلانی، احد نژادابراهیمی، حامد بیتی، علی وندشعاری،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده

به هنگام طرح‌ریزی نمای یک بنا، افراد مختلف اعم از معمار، سازنده، کارفرما و حتی عامه‌ی مردم- به‌طور غیرمستقیم- بخشی از افکار، نگرش‌ها، باورها و خواست‌هایشان را به‌صورت خودآگاه و یا ناخودآگاه به آن تحمیل می‌کنند. در مطالعات نمای بناهای تاریخی، فهم چنین افکار و نگرش‌هایی می‌تواند به تحلیل کامل‌تری از این نماها و فرآیندها و عوامل تأثیرگذار بر شکل‌گیری آن‌ها بیانجامد. بر این اساس در این پژوهش واژه‌ی «افکار» به‌عنوان مفاهیم ذهنی خودآگاه، و واژه‌ی «ذهنیات» به‌عنوان مفاهیم ذهنی ناخودآگاه مدنظر قرارگرفته و تلاش شده است تا از طریق مطالعه‌ی یک نمونه‌ی موردی و با روش تحقیق تفسیری- تاریخی، افکار و ذهنیات افراد دخیل در شکل‌گیری جزئیات و آرایه‌های نمای خانه‌های تاریخی فهم گردد. بر این مبنا به‌عنوان نمونه‌ی موردی، یک ‌خانه‌ی قاجاری در محله‌ی سرخاب تبریز با نام خانه‌ی سرخه‌ای متعلق به مهدی خان آصف‌السلطنه، فراشباشیِ مظفرالدین میرزا انتخاب‌شده و سعی شده است که ذهنیات و افکار دخیل در شکل‌گیری جزئیات و آرایه‌های نمای رو به حیاط بیرونی آن فهم گردد. برای این منظور از روش آیکونولوژی (شمایل‌شناسی) -که روشی برای خوانش آثار هنری و معماری تاریخی برای فهم معانی نهفته در پس آن‌هاست- برای خوانش نما، و نیز از روش تحلیل محتوای متون برای بهره‌گیری از داده‌های متون تاریخی در ارتباط با نمای مذکور بهره گرفته‌شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد، جایگاه فرهنگی-اجتماعی، اقتصادی و تاریخی افراد دخیل در شکل‌گیری نما، افکار و ذهنیات آن‌ها را شکل داده و - بخشی از- این افکار و ذهنیات در طرح جزئیات و آرایه‌های نما نمود می‌یابد.

نوشین عباسی، نیما ولی بیگ، نیکتا آریا،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده

نظام تناسبات هندسی سازمان دهندۀ کالبد ابنیه، در بسیاری موارد در ساختار کالبدی بخش ورودی آنها نمایان میشود. بنابراین، جستار پیش ‌روی تلاش دارد تا در جهت ارزیابی نوآوری‌ها و مقایسۀ تفاوت‌ها و شباهت‌های مراتب ورودی مساجد جامع عبّاسی و سیّد اصفهان، به بررسی نظام تناسبات هندسی مؤثر در شکل‌گیری اجزاء و روابط حاکم بر ساختار پلان فضای ورودی بپردازد. باور بنیادین پژوهش بر آن است که عناصر تکرار شوندۀ هندسۀ ایرانی در پلان وضع موجود فضای ورودی مساجد مذکور، دلیلی بر الگو برداری بنای متأخر از بنای متقدم است. بر این مبنا، جستار حاضر بر پایۀ داده‌های کتابخانه‌ای، میدانی و تحلیلهای دقیق هندسی و حسابی شکل گرفت. در پس آن نیز، روش مقایسهای در گسترۀ نظام تناسبات هندسی پلان، جهت سنجش فضای ورودی نمونهها به کار بسته شد. در این راستا، سنجش تناسبات طول به عرض عناصر کالبدی فضای ورودی نمونهها، نشانگر بهرهگیری ساختار فضایی پلان از شکل پایۀ شش ضلعی منتظم بود. همچنین، تحلیل نظام چینش فضایی در پلان وضع موجود ورودی در دو مسجد مذکور، بهره از سیستم سازماندهی هندسی مشابهی را در کلیّات ساختاری هر دو مسجد نمایان کرد. با این وجود، نسبت تکرار شوندهای در سازماندهی بخش مذکور نمونهها تشخیص داده نشد. بنابراین، میتوان به عنوان نتیجۀ تحقیق، به پیروی ساختار کلی هر دو بنا از اصول همسان برگرفته از نظام تناسبات هندسۀ ایرانی در عین بهره از خلاقیت معمارانه در طرح اندازی بخش ورودی مساجد مذکور تأکید کرد.

صابره لیلاسی مرند، پریسا هاشم‌پور،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده

تشخص کالبدی به معنای مجموعه صفاتی است که برای هر فضا معنای خاصی به وجود می‌آورد، آنچه به کالبد تشخص می‌دهد، همان ویژگی‌هایی است که آن را از غیر خود متمایز می‌کند و فضا را نسبت به سایرین ممتاز و ارجح می‌کند. خانه یکی از ابتدایی‌ترین و در عین حال اصلی‌ترین گونه‌ی معماری است و معماران در تلاشند، با ارجاع به مفاهیم و بهره‌گیری از بناهای تاریخی ارزشمند، به کیفیت مطلوبی از خانه‌ها دست یابند. مطالعه‌ی حاضر در پی یافتن عوامل موثر بر تشخص کالبدی خانه‌هاست تا به این منظور چارچوب مشخصی جهت بررسی سیر تحول تشخص‌ کالبدی خانه‌های تاریخی محدوده‌ای از منطقه‌ی فرهنگی تاریخی تبریز ارائه دهد. در این پژوهش، از روش توصیفی تحلیلی برای شناسایی مولفه‌های موثر بر تشخص کالبدی و روش مقایسه تطبیقی، جهت بررسی تحولات تشخص کالبدی خانه‌های تاریخی استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که عوامل موثر بر تشخص کالبدی را می‌توان به عامل کالبدی (عوامل متمایزکننده‌ی کالبد) و عوامل انسانی (معمار، ساکنین و صاحبین) تقسیم کرد. عوامل کالبدی بر پایه نظریه‌ی شولتز در سه سطح مواجهه با آن (گونه‌شناسی، سیماشناسی، موضع‌شناسی) مورد بررسی قرار گرفت که در این بررسی تشخص کالبدی در گونه‌ی پهلوی اول از لحاظ سیماشناسی و موضع‌شناسی نسبت به گونه‌ی قاجار کاهش یافته است. نتایج به دست آمده از بررسی عوامل انسانی، تاییدی بر این مدعاست که در مجموع خانههای قاجار محدوه‌ای از منطقه فرهنگی تاریخی تبریز نسبت به خانه‌های پهلوی اول آن منطقه متشخص‌تر است و سیر تحول خانه‌ها به سمت سادگی و عدم تشخص گرویده است.

مهدیه یلدایی، محسن عباسی هرفته،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهشگران برای انجام پژوهش به منابع متناسب و مناسبی نیاز دارند. در پژوهش های تاریخی اهمیت این منابع دوچندان میشود؛‌ زیرا داده ها (شواهد و قرائن) تنها از درون این منابع قابل احصاء هستند. از سویی در خصوص پژوهشهای تاریخ معماری ایران، ‌ازآنجاکه معماری ظرف زندگی است، ‌پژوهشگران با طیف وسیعی از منابع، به گستردگی همۀ شئون مرتبط با حیات انسان مواجه هستند که کار را بسیار دشوار میکند. شناخت منابع و آگاهی از ابعاد،‌ سطوح،‌‌ گونه ها و اولویت های مراجعه به آن‌ها می تواند چراغ راهی برای کاهش هزینه های متنوع پژوهش از یک سو و افزایش اعتبار دادهها از سوی دیگر باشد. در نوشتار حاضر از روش نظریۀ مبنایی (گرانددتئوری) استفاده و سعی شده است با تحلیل منابعِ پژوهش های دانشگاهی چهار دهۀ اخیر کشور در حوزۀ مطالعات معماری ایران، تصویری شفاف از نظام به کارگیری این منابع ارائه شود. بحث با چیستی منبع به عنوان محل حضور و ظهور داده ها آغاز و با تکیه بر ادبیات موضوع، گونه های موجود منابع معماری تاریخی ایران معرفی شد؛ سپس مبتنی بر کدهای استخراج شده از سه مرحلۀ کدگذاری منابع پژوهشهای دانشگاهی بعد انقلاب،‌ گونه های شناسایی شده در مرحلۀ قبل تکمیل شد. نتایج تحلیل مذکور، حکایت از آن دارد که سه دال اساسی شامل زبان، ‌زمان و ژرفا نقش اساسی در صورت بندی منابع مطالعات معماری ایران داشته اند. بر مدار این سه مفهوم کلیدی (زبان، زمان و ژرفا) به عنوان مبنای سازماندهی منابع پژوهشهای تاریخی معماری، ده (۱۰) گونهبندی اصلی معرفی شدند. این سه مفهوم و ده دستۀ ذیل آن، سطوح و ابعاد متنوع منابع را شامل می شوند و ابزار مناسبی را برای شناخت، دسته بندی و اولویت بندی پژوهشگران در رجوع به منابع مطالعات تاریخی معماری ایران در اختیار قرار می دهند.

سجاد مؤذن، رضا ابویی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

آثار تاریخی معماری ایرانی به شکل معناداری زنده‌اند و راوی تقدیر تاریخی ملت ایران هستند. شناخت این قدمت معنادار در صورتی محقق می‌شود که به حیات این آثار با نگاهی تفسیری پرداخته شود. استعانت از استعاره و رجوع به ادبیات عرفانی ایران –که دارای مفاهیمی مشابه با برخی وجوه حیاتی آثار تاریخی معماری ایران است- تعیین‌کننده خط مشئ کلی در این مقاله است. هدف مقاله بازشناسی و تبیین آن دسته از ظرفیت‌های ناشناخته‌ آثار تاریخی معماری ایرانی است که به زنده‌انگاری و حیات آن‌ها -نسبت به دیگر مقوله‌های رایج بازشناسی این ظرفیت‌ها- مربوط می‌شود و مقدمه ایجاد تعامل صحیح بین انسان و اثر است. مسئله مقاله ارائه تعریفی جامع از پیر (یا مراد در ادبیات فارسی) بعنوان مفهومی فراتر از شناخت رایج و قابل تعمیم به هرآنچه دارای حیات است و مقایسه تطبیقی آن با آثار تاریخی معماری ایرانی است. بر همین اساس "پیر" در ادبیات فارسی مورد بررسی قرار گرفت و سپس با روش مطالعه تطبیقی شناخت حاصله را به عالم کالبدی معماری وارد و با روش تحلیلی دلیل امکان چنین مشابهتی اثبات گردید. اثر تاریخی معماری و پیر در بهره‌مندی از عقل فعال، کیفیت حیات، جذبه، متذکر بودن، مورد اعتماد بودن، حرمت‌انگیزی آثار پیری، سیروسلوک دارای تشابه هستند. نتیجه این مقاله آگاهی از این مسئله است که روح مکان اثر تاریخی معماری ایرانی دربردارنده کیفیتی از حیات است که حاصل حضور گذشتگان است و باعث می‌شود این آثار بتوانند نقش پیر را در جامعه ایفا کنند و از کالبدی موزه‌ای به محلی آرامش‌بخش و تربیت‌کننده تغییر نقش دهند.آثار تاریخی معماری ایرانی به شکل معناداری زنده‌اند و راوی تقدیر تاریخی ملت ایران هستند. شناخت این قدمت معنادار در صورتی محقق می‌شود که به حیات این آثار با نگاهی تفسیری پرداخته شود. استعانت از استعاره و رجوع به ادبیات عرفانی ایران –که دارای مفاهیمی مشابه با برخی وجوه حیاتی آثار تاریخی معماری ایران است- تعیین‌کننده خط مشئ کلی در این مقاله است. هدف مقاله بازشناسی و تبیین آن دسته از ظرفیت‌های ناشناخته‌ آثار تاریخی معماری ایرانی است که به زنده‌انگاری و حیات آن‌ها -نسبت به دیگر مقوله‌های رایج بازشناسی این ظرفیت‌ها- مربوط می‌شود و مقدمه ایجاد تعامل صحیح بین انسان و اثر است. مسئله مقاله ارائه تعریفی جامع از پیر (یا مراد در ادبیات فارسی) بعنوان مفهومی فراتر از شناخت رایج و قابل تعمیم به هرآنچه دارای حیات است و مقایسه تطبیقی آن با آثار تاریخی معماری ایرانی است. بر همین اساس "پیر" در ادبیات فارسی مورد بررسی قرار گرفت و سپس با روش مطالعه تطبیقی شناخت حاصله را به عالم کالبدی معماری وارد و با روش تحلیلی دلیل امکان چنین مشابهتی اثبات گردید. اثر تاریخی معماری و پیر در بهره‌مندی از عقل فعال، کیفیت حیات، جذبه، متذکر بودن، مورد اعتماد بودن، حرمت‌انگیزی آثار پیری، سیروسلوک دارای تشابه هستند. نتیجه این مقاله آگاهی از این مسئله است که روح مکان اثر تاریخی معماری ایرانی دربردارنده کیفیتی از حیات است که حاصل حضور گذشتگان است و باعث می‌شود این آثار بتوانند نقش پیر را در جامعه ایفا کنند و از کالبدی موزه‌ای به محلی آرامش‌بخش و تربیت‌کننده تغییر نقش دهند.


صفحه ۱ از ۳    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فرهنگ معماری و شهرسازی اسلامی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Culture of Islamic Architecture and Urbanism Journal

Designed & Developed by : Yektaweb