گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه بناب، بناب، ایران ، mahdisoltani@ubonab.ac.ir
چکیده: (57 مشاهده)
حمایت معماری، به مثابه فرآیندی که منطق، اهداف و منابع تولید فضا را تعیین میکند، عمیقاً با ساختارهای قدرت و نظامهای ارزشی یک دوره تاریخی گره خورده است و مطالعه آن کلیدی برای فهم دگرگونیهای کلان اجتماعی-سیاسی است. دوران گذار از امپراتوری عثمانی به جمهوری ترکیه (قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰) شاهد یک دگرگونی بنیادین در سیمای کالبدی شهرها بود که از یک تحول سطحی در سلیقه زیباشناختی فراتر میرفت. این پژوهش با هدف تبیین منطق حاکم بر این دگرگونی چشمگیر، استدلال میکند که این گذار، یک گسست در الگوواره (Paradigm Shift) حاکم بر نظام حمایت معماری بوده است. برای دستیابی به این هدف، با رویکردی کیفی و با استفاده از روش تحلیلی-تطبیقی، دو مدل مفهومی متضاد برای نظام حمایت معماری تدوین و مقایسه شدهاند. دادهها از طریق مطالعات کتابخانهای و بررسی اسناد تاریخی و تحلیلهای نظری گردآوری شدهاند. یافتهها نشان میدهد که الگوواره کلاسیک عثمانی، سیستمی درونزا، عمودی و یکپارچه بود که با محوریت حامی کاریزماتیک (سلطان)، ایدئولوژی الهی و منبع مالی مستقل (وقف)، معماری را برای تحکیم نظم اجتماعی و برای مخاطبی داخلی تولید میکرد. در مقابل، الگوواره مدرن، یک سیستم برونگرا، افقی و وابسته را شکل داد که در آن حامی نهادی (بوروکراسی دولتی)، متأثر از فشارهای خارجی و با ایدئولوژی ابزاریِ نوسازی و منابع مالی شکننده (بودجه دولتی و وامهای خارجی)، معماری را به ابزاری برای مدیریت تصویر بینالمللی و برای مخاطبی خارجی بدل ساخت. بنیادیترین نتیجه این پژوهش آن است که معماری در این گذار از جایگاه ابزاری برای نمایش قدرت الهی و خدمت به جامعه داخلی، به ابزاری برای نمایش تمدن و مدیریت بازنمایی در عرصه بینالمللی تنزل یافت؛ این گسست در منطق حمایت، علت اصلی دگرگونیهای بنیادین در هویت کالبدی این جامعه و جوامع مشابه در حال گذار است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
مفهوم سازي نظريه پردازي در معماری و شهرسازی اسلامی دریافت: 1404/4/21 | پذیرش: 1404/8/7
ارسال پیام به نویسنده مسئول